انشای دانش آموز با موضوع حیوانات
ما حيوانات را خيلي‌ دوست داريم، بابايمان هم همينطور. ما هر روز در مورد حيوانات حرف مي‌زنيم ، بابايمان هم همينطور. بابايمان هميشه وقتي‌ با ما حرف مي زند از حيوانات هم ياد مي‌کند، مثلا امروز بابايمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداري که نشستي پاي تلوزيون؟ و هر وقت ما پول مي خواهيم مي گويد؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟
چند روز پيشا وقتي‌ ما با مامانمان و بابايمان مي رفتيم خونه عمه زهرا اينا يک تاکسي داشت مي زد به پيکان بابايمان. بابايمان هم که آن روي سگش آمده بود بالا به آقاهه گفت؛ مگه کوري گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته يابو، پياده مي شم همچين مي زنمت که به خر بگي‌ زن دايي، بابايمان هم گفت: برو بينيم بابا جوجه و عين قرقي پريد پايين ولي‌ آقاهه از بابايمان خيلي‌ گنده تر بود و بابايمان را مثل سگ کتک زد. بعدش مامانمان به بابايمان گفت؛ مگه کرم داري آخه؟ خرس گنده مجبوري عين خروس جنگي بپري به مردم؟
ما نتيجه مي گيريم که خيلي‌ خوب شد که ما در ايران به دنيا آمديم تا بتونيم هر روز از اسم حيوانات که نعمت خداوند هستند استفاده کنيم و در موردشان حرف بزنيم و و نمي دانيم اگر در ايران به دنيا نيامده بوديم چه غلطي بايد مي کرديم.
موضوعات مرتبط: نمونه انشا های دانش آموزان
 

موضوعات مرتبط: زنگ تفریح ، ،
برچسب‌ها:

چهار شنبه 19 آذر 1393برچسب:انشا،حیوانات،حیوان،نوشته طنز, | 20:10 | گروه ادبیات فارسی |
 

 

مداد رنگی ها مشغول بودند به جز مداد سفید

هیچکس به او کار نمیداد همه میگفتند : تو به هیچ دردی نمیخوری.

یک شب که مداد رنگی ها تو سیاهی شب گم شده بودند ، مداد سفید تا صبح ماه کشید

مهتاب کشید و آنقدر ستاره کشید که کوچک و کوچکتر شد

صبح توی جعبه مداد رنگی جای خالی او با هیچ رنگی پر نشد .....

به یاد هم باشیم شاید فردا نباشیم


موضوعات مرتبط: زنگ تفریح ، ،
برچسب‌ها:

سه شنبه 24 آذر 1393برچسب:یاد،همدلی،فردا،یاد یاران, | 8:30 | گروه ادبیات فارسی |
صفحه قبل 1 صفحه بعد